♥♥.♥♥♥.♥♥♥
یاد من باشد فردا دم صبح جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا ،آب ،زمین
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هر چه گذشت
خانه ی دل بتکانم از غم
و به دستمالی از جنس گذشت
بزدایم دگر تار کدورت از دل
مشتی را باز کنم تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق سلامی بدهم
و به سر انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش نگردد فردا
زندگی شیرین است زندگی باید کرد
گر چه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم
شاید به سلامت ز سفر برگردد
بگذار امید بکارم در دل ، لحظه ها را دریابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
بوی یلدا را میشنوی؟
انتهای خیابان آذر
باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان
قراری طولانی به بلندای یک شب
شب عشق بازی برگ و برف
پاییز چمدان به دست ایستاده
عزم رفتن دارد
آسمان بغض میکند .... میبارد
خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست
دقیقه ای بیشتر مهلت ماندن میدهد
آخرین نگاه بارانی اش را
به درختان عریان میدوزد
دستی تکان میدهد
قدمی برمیدارد سنگین و سرد
کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز
و... تمام میشود
پاییز ای آبستن روزهای عاشقی
رفتنت به خیر
سفرت بی خطر
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
پیشاپیش یلداتون مبارک
*baghal*